مراحل اصلاح فیبوناچی یکی از ابزارهای محبوب برای معامله‌کنندگانی است که به دنبال شناسایی نواحی احتمالی حمایت و مقاومت در طول اصلاحات قیمت هستند. این اندیکاتور فنی معمولاً در پلتفرم‌های معتبر معاملات آنلاین و کارگزاری‌ها موجود است و بر پایه دنباله فیبوناچی قرار دارد.

این سطوح به معامله‌گران کمک می‌کنند تا نواحی کلیدی قیمت را شناسایی کنند که در آن‌ها ممکن است قیمت‌ها متوقف شوند، معکوس شوند یا روند خود را ادامه دهند.در ادامه، نکات ضروری برای درک بهتر این ابزار را برای شما توضیح خواهیم داد.

درک سطوح اصلاح فیبوناچی Retracement

سطوح اصلاح فیبوناچی برای شناسایی نواحی احتمالی حمایت و مقاومت به کار می‌روند و این کار با اندازه‌گیری میزان اصلاح قیمت یک دارایی قبل از ادامه روند اصلی آن صورت می‌گیرد. سطوح کلیدی مانند ۳۸.۲٪، ۵۰٪ و ۶۱.۸٪ به‌طور گسترده‌ای استفاده می‌شوند، زیرا با روانشناسی بازار، نواحی حمایت و مقاومت و همچنین شاخص‌های فنی مانند میانگین‌های متحرک هم‌راستا هستند.

سطوح بازگشتی رایج فیبوناچی Retracement

  • 61.80
  • 50
  • .38.20

تاریخچه فیبوناچی ریتریسمنت

دنباله فیبوناچی ریشه در ریاضیات باستان دارد و نخستین بار در سنت‌های هندی و عربی دیده شد، پیش از آن‌که در قرن سیزدهم توسط لئوناردو از پیزا (فیبوناچی) به اروپا معرفی شود. کتاب او با عنوان Liber Abaci نه تنها این دنباله را مشهور کرد، بلکه نقش مهمی در جایگزینی اعداد رومی با دستگاه کارآمدتر اعداد هندو-عربی داشت.

فراتر از ریاضیات، آثار فیبوناچی در حوزه‌های مختلفی مانند علوم، طبیعت، معماری و حتی امور مالی اثرگذار بوده است. دلیل این نفوذ گسترده، ارتباط این دنباله با نسبت طلایی است؛ نسبتی که در پدیده‌هایی چون رشد گیاهان، طراحی‌های معماری و حتی تحلیل‌های تکنیکال بازارهای مالی مشاهده می‌شود.

چگونگی عملکرد فیبوناچی Retracement

برای به‌کارگیری سطوح بازگشتی فیبوناچی، نخست باید روند بازار شناسایی شود. آیا دارایی یا بازار در یک روند صعودی با کف‌ها و سقف‌های بالاتر قرار دارد یا برعکس در یک روند نزولی با سقف‌ها و کف‌های پایین‌تر حرکت می‌کند؟

پس از تعیین روند، معامله‌گر باید نقاط کف و سقف (swing low و swing high) را به عنوان مبنا انتخاب کند. بیشتر پلتفرم‌های معاملاتی ابزار فیبوناچی بازگشتی را در اختیار دارند که به صورت خودکار سطوح کلیدی مانند 38.2، 50، 61.8 و 78.6 درصد را ترسیم می‌کنند. این سطوح در روندهای صعودی به عنوان حمایت و در روندهای نزولی به عنوان مقاومت عمل می‌کنند و به معامله‌گر کمک می‌کنند واکنش احتمالی قیمت را پیش‌بینی کند.

بازگشت‌های کم‌عمق مانند سطح 38.2 درصد معمولاً نشان‌دهنده قدرت و تداوم حرکت اصلی هستند، در حالی که بازگشت‌های عمیق‌تر، مانند سطح 78.6 درصد، به‌ویژه در بازارهای پرنوسان می‌توانند نشانه‌ای از احتمال تغییر روند باشند.

در معاملات، سطوح بازگشتی فیبوناچی اغلب برای شناسایی نقاط ورود به‌کار می‌روند، به‌ویژه در شرایطی که قیمت در روند اصلی خود اصلاح می‌کند. در این میان، سطوح 38.2، 50 و 61.8 درصد از پرکاربردترین محدوده‌ها برای پیش‌بینی بازگشت احتمالی قیمت هستند.

در یک روند صعودی، معامله‌گران معمولاً منتظر اصلاح قیمت تا یکی از سطوح فیبوناچی می‌مانند و سپس با تأیید نشانه‌های صعودی مانند الگوهای کندلی یا قرار گرفتن شاخص قدرت نسبی (RSI) در وضعیت اشباع فروش، وارد موقعیت خرید می‌شوند.در مقابل، در یک روند نزولی، معامله‌گران به دنبال برگشت قیمت به سمت سطوح مقاومتی فیبوناچی می‌گردند و پس از تأیید نشانه‌های نزولی، وارد موقعیت فروش می‌شوند.

برای مدیریت ریسک، حد ضرر معمولاً کمی فراتر از سطح فیبوناچی بعدی قرار داده می‌شود تا از خروج‌های زودهنگام ناشی از نوسانات عادی قیمت جلوگیری شود و در عین حال از معامله‌گر در برابر تغییرات غیرمنتظره روند محافظت کند.

برای تعیین اهداف قیمتی، از فیبوناچی اکستنشن (Fibonacci Extensions) استفاده می‌شود. این ابزار پس از بازگشت قیمت به روند اصلی، سطوحی برای هدف‌گذاری سود ارائه می‌دهد. مهم‌ترین این سطوح عبارت‌اند از 100 درصد، 161.8 درصد و 261.8 درصد.

مثال:

تصویر بالا قرارداد آتی مینی S\&P 500 را در بازه زمانی یک‌ساعته در ژانویه 2025 نشان می‌دهد. بر اساس نمودار، نقطه پیوت سقف در سطح 6,162.25 و پیوت کف در 5,809 قرار دارد. اگر قیمت به سطح 5,809 بازگردد، این حرکت معادل یک اصلاح کامل (100 درصدی) خواهد بود.

محاسبه سطوح بازگشتی به این صورت انجام می‌شود:

فرمول:

سطح بازگشتی = پیوت سقف – (درصد بازگشت × دامنه قیمتی)

که در آن:

  • دامنه قیمتی = پیوت سقف – پیوت کف

برای مثال، سطح بازگشت 61.8 درصد در این سناریو به شکل زیر محاسبه می‌شود:

دامنه قیمتی = 6,162.25 – 5,809 = 353.25

  • 61.8% = 6,162.25 – (0.618 × 353.25) = 6,162.25 – 218.30 = 5,944.00

در این شرایط، یک معامله‌گر با دیدگاه صعودی نسبت به قراردادهای آتی مینی S\&P 500 به دنبال یافتن نقطه ورود مناسب است. او پیوت سقف و کف را در پلتفرم معاملاتی مشخص کرده و منتظر اصلاح قیمت می‌ماند.

قیمت پس از مدتی اصلاح می‌کند و به محدوده‌ای بین سطوح 50 و 61.8 درصد بازمی‌گردد. معامله‌گر در این نقطه وارد موقعیت خرید شده و حد ضرر را کمی پایین‌تر از سطح 61.8 درصد قرار می‌دهد و هدف خود را رسیدن قیمت به پیوت سقف قبلی تعیین می‌کند.

پس از گذشت زمان، بررسی موقعیت نشان می‌دهد که معامله همچنان در سود قرار دارد اما قیمت به سقف قبلی بازنگشته است. در نتیجه، معامله‌گر با سودی اندک از موقعیت خارج می‌شود.

ترکیب با سایر ابزارهای تحلیل تکنیکال

در بسیاری از موارد، استفاده از سطوح بازگشتی فیبوناچی زمانی مؤثرتر است که در کنار سایر ابزارها و استراتژی‌های تحلیل تکنیکال به‌کار گرفته شود، مانند الگوهای گارتلی (Gartley Patterns) و نظریه امواج الیوت (Elliot Wave Theory).

الگوی گارتلی، که یکی از الگوهای هارمونیک محسوب می‌شود، بر پایه سطوح فیبوناچی ساخته شده و چهار بخش قیمتی دارد: X-A، A-B، B-C و C-D. نقطه D معمولاً در سطح بازگشت 78.6 درصد قرار می‌گیرد و به‌عنوان نقطه ورود در نظر گرفته می‌شود.

معامله‌گران پیش از ورود، همگرایی این الگو را با سطوح فیبوناچی بررسی کرده، حد ضرر را فراتر از نقطه X قرار می‌دهند و اهداف قیمتی خود را بر اساس سطوح اکستنشن فیبوناچی مشخص می‌کنند. از سوی دیگر، نظریه امواج الیوت با کمک سطوح فیبوناچی چرخه‌های بازار را پیش‌بینی کرده و امواج انگیزشی و اصلاحی را مشخص می‌کند.

معامله‌گران معمولاً از سطوح بازگشتی فیبوناچی برای شناسایی محدوده‌های اصلاحی در موج 2 و موج 4 استفاده می‌کنند، در حالی که سطوح اکستنشن فیبوناچی برای پیش‌بینی اهداف قیمتی در موج 3 و موج C کاربرد دارند.

ترکیب سطوح فیبوناچی با نظریه امواج الیوت و الگوهای گارتلی، همراه با ابزارهایی مانند خطوط روند و اندیکاتورهای مومنتوم نظیر همگرایی و واگرایی میانگین متحرک (MACD) و شاخص قدرت نسبی (RSI)، به معامله‌گران کمک می‌کند تا رویکردی ساختارمندتر و مبتنی بر قواعد مشخص در تحلیل بازار و اجرای معاملات داشته باشند.

نکته مهم: شناسایی روندهای بازار زمانی با دقت بیشتری انجام می‌شود که سطوح فیبوناچی در کنار سایر ابزارهای تحلیل به‌کار گرفته شوند.

محدودیت‌ها و نکات تکمیلی فیبوناچی

اگرچه سطوح بازگشتی فیبوناچی ابزاری پرکاربرد در تحلیل تکنیکال محسوب می‌شوند، اما بدون خطا نیستند و محدودیت‌هایی دارند. یکی از بزرگ‌ترین چالش‌ها، ذهنی بودن انتخاب نقاط نوسانی (Swing Points) است؛ زیرا معامله‌گران مختلف ممکن است سقف‌ها و کف‌های متفاوتی را مبنا قرار دهند که این امر به محاسبه سطوح بازگشتی متفاوت و گاه متناقض منجر می‌شود.

همچنین، سطح پیش‌بینی فیبوناچی به‌تنهایی ضعیف است. در بسیاری موارد قیمت به‌جای بازگشت از سطوح، آن‌ها را شکسته و در همان جهت حرکت می‌کند. کارایی این ابزار تا حد زیادی به شرایط بازار وابسته است؛ به‌طوری‌که در بازارهای رونددار (Trending Markets) دقت بیشتری دارد اما در بازارهای نوسانی و بی‌جهت (Choppy Markets) قابل اعتماد نیست.

از سوی دیگر، خطر بروز سیگنال‌های کاذب و شکست‌های فریبنده وجود دارد. ممکن است قیمت برای مدت کوتاهی به یک سطح فیبوناچی واکنش نشان دهد، اما سپس در جهت مخالف ادامه مسیر دهد. چنین شرایطی می‌تواند منجر به فعال شدن زودهنگام حد ضرر و اجرای نامناسب معاملات شود. همچنین، اگر چند سطح بازگشتی نزدیک به هم قرار داشته باشند، واکنش‌های غیرقابل پیش‌بینی قیمت محتمل است که خود باعث سردرگمی معامله‌گر می‌شود.

 

علاوه بر این، سوگیری تأییدی (Confirmation Bias) نیز از دیگر محدودیت‌هاست؛ یعنی معامله‌گر گاهی سطوح فیبوناچی را به‌گونه‌ای بر نمودار اعمال می‌کند که تنها با فرضیه ذهنی او همخوانی داشته باشد، نه لزوماً با واقعیت بازار.

انتقادهای رایج

بسیاری بر این باورند که سطوح بازگشتی فیبوناچی باعث ابهام می‌شوند و تشخیص این‌که آیا سطح حمایت یا مقاومت واقعاً پابرجا خواهد ماند یا خیر دشوار است. برخی دیگر نیز به نبود پشتوانه علمی اشاره می‌کنند؛ زیرا الگوهای طبیعی فیبوناچی الزاماً رفتار بازارهای مالی را تعیین نمی‌کنند.

رایج‌ترین انتقاد به ذهنی بودن این ابزار بازمی‌گردد. انتخاب نقاط نوسانی (Swing Points) توسط معامله‌گران مختلف می‌تواند نتایج متفاوتی به همراه داشته باشد و در نهایت منجر به سیگنال‌های کاذب یا شکست‌های نامعتبر شود؛ جایی که قیمت هیچ اعتنایی به این سطوح نشان نمی‌دهد.

علاوه بر این، عده‌ای معتقدند سطوح فیبوناچی بیشتر به‌عنوان یک پیشگویی خودمحقق‌شونده عمل می‌کنند؛ زیرا تعداد زیادی از معامله‌گران از آن استفاده می‌کنند و همین موضوع به‌طور غیرمستقیم بر واکنش‌های بازار تأثیر می‌گذارد.

مزایا و معایب فیبوناچی

مزایا:

  • شناسایی سطوح حمایت و مقاومت
  • عملکرد مؤثر در بازارهای رونددار
  • ابزاری کارآمد برای مدیریت ریسک
  • قابلیت استفاده در کنار سایر ابزارهای تحلیل تکنیکال
  • کاربرد در بازه‌های زمانی مختلف

معایب:

  • می‌تواند باعث سردرگمی شود
  • به‌تنهایی قدرت پیش‌بینی ندارد
  • بسیار ذهنی و وابسته به انتخاب معامله‌گر است
  • مستعد ارائه سیگنال‌های کاذب است
  • کارایی آن به شرایط بازار بستگی دارد

جمع‌بندی

به‌طور کلی، سطوح بازگشتی فیبوناچی زمانی بیشترین کارایی را دارند که در کنار سایر اندیکاتورها و تحلیل‌های بازار استفاده شوند و نه به‌عنوان یک استراتژی مستقل. این ابزار رویکردی ساختارمند برای شناسایی سطوح حمایت و مقاومت ارائه می‌دهد، اما معامله‌گران باید انعطاف‌پذیر باشند، سیگنال‌ها را تأیید کنند و محدودیت‌های آن از جمله احتمال صدور سیگنال‌های کاذب را مدنظر قرار دهند.

5/5 - (1 امتیاز)

راستی! برای دریافت مطالب جدید در کانال تلگرام یا پیج اینستاگرام سورس باران عضو شوید.

دوره آموزش برنامه نویسی پایتون در 24 ساعت + ساخت ربات تلگرامی
  • انتشار: ۲۰ شهریور ۱۴۰۴

دسته بندی موضوعات

آخرین محصولات فروشگاه

مشاهده همه

نظرات

بازخوردهای خود را برای ما ارسال کنید